مقدمه

مسئله تربیت دینی را افراد مختلفی نظریه‌پردازی کرده‌اند. از جمله بزرگانی قبل از انقلاب؛ مثل شهید مطهری، شهید باهنر، شهید بهشتی، مرحوم صفایی، مرحوم مجتبی تهرانی، مرحوم حائری‌شیرازی و افراد بسیار زیادی بودند. احتمالاً هر کس هم با یکی از این جریانات عُلقه و ارتباط بیشتری داشته باشد؛ ولی نیاز است که این نظرات را صورت‌بندی کرد.

منطق دسته‌بندی رویکردها

بحث تربیت دینی یعنی تربیتی که به دین منسوب است. نسبتی به دین دارد. دینی می‌تواند دو معنا داشته باشد؛ یکی به‌معنای معرفت اسلامی نظام‌یافته و دیگری به‌معنای معرفت اسلامی نظام‌نایافته. منظور از نظام‌یافته و نظام‌نایافته اینجا رشته‌محور[1] است؛ یعنی در سنت اسلامی و در جهان اسلام معرفت اسلامی‌هایی است که به‌صورت رشته درآمده‌اند.

۱.  معرفت‌های اسلامی‌ نظام‌یافته‌ای مثل فقه هست. فقه اسلامی را تقریباً کسی نیست که در آن ایراد کند؛ مثلاً بگوید که چرا وصف اسلامی با آن همراه است. البته در این سرفصل ابعاد جهان اسلامی این مباحث بررسی نمی‌شود. مراد از فقه اسلامی، فقه شیعی یعنی فقه اسلامی با قرائت شیعه است. رشته‌ای مثل رشته فقه می‌شود معرفتی اسلامی نظام‌یافته. رشته‌ و سابقه‌ تاریخی دارد. چهارچوب و رویکردها مشخص است. کاملاً مستقر است. نهادینه است. جریان‌ها از این جهت بررسی می‌شوند که موضع افراد به رشته موجود در جهان اسلام چیست؟ موضع مثبت دارد؟ موضع منفی دارد یا کلاً نادیده می‌گیرد؟

۲. معرفت اسلامی نظام‌یافته دیگری که وجود دارد، فلسفه اسلامی است که در جهان اسلام شکل گرفته است. تاریخچه‌ای از یونان داشته است. همان طور که مشخص است در اسلامی دانستن فقه شکی نیست؛ ولی در اسلامی دانستن فلسفه اشکال‌هایی مطرح می‌شود. عده‌ای معتقدند این ترکیب فلسفه اسلامی چندان ترکیب معناداری نیست و می‌توان این مباحث را دنبال کرد. اکنون از آن عبور می‌شود و پذیرفته می‌شود که اصل موضوع فلسفه اسلامی ترکیبی معنادار است. در سنت اسلامی خطی از فلسفه حکمت متعالیه می‌شود. فلسفه اسلامی به‌عنوان معرفت اسلامی نظام‌یافته، مکاتب مختلف دارد؛ مثل مکتب مشاء.

۳. دیگر معرفت اسلامی نظام‌یافته‌ای عرفان اسلامی است. واضح است که در این عنوان هم ایراداتی بیان می‌شود که آنچه عرفان اسلامی نامیده می‌شود، چه اندازه اسلامی است؟ خصوصاً با توجه به تقسیم‌بندی‌هایی که وجود دارد. به‌طور خاص بین عرفان خراسانی، با افرادی مثل بایزید بسطامی و ابوالحسن خرقانی و احمد غزالی، با جریان مقابل که عرفان بغدادی است. در رأسشان جنید می‌شود و بعد مکتب بسیار مهم محیی‌الدین ابن‌عربی که معمولاً به آن عرفان اندلسی می‌گویند.  در مقایسه عرفان شرق جهان اسلام و عرفان اندلسی کتاب‌ها و مقالات زیادی هم نوشته شده است. با وجود همه این مباحث، عرفان اسلامی معرفتی اسلامی نظام‌یافته پذیرفته شده است و افرادی عارف یاد می‌شوند. یکی از شاخه‌های عرفان اسلامی جریانی‌ است که می‌شود از آن به عرفان مکتب نجف یاد کرد که امروزه به‌خصوص در امر تربیت بازتاب داشته است. منظور از مکتب نجف یعنی آموزه‌ها و توصیه‌هایی که مرحوم سیدعلی قاضی و محمدتقی بهجت و علامه طباطبایی و شاگردانشان کرده‌اند.

۴. معرفت اسلامی نظام‌یافته دیگری وجود دارد. حدوداً صدو‌پنجاه سال قدمت دارد و به‌نظر می‌رسد جریانی کلیدی است که عمدتاً هم در نسبت با فلسفه و عرفان صورت‌بندی شد و آن هم مکتبی موسوم به مکتب معارف خراسان است. بنا به‌ دلایلی جزو معرفت‌های اسلامی نظام‌یافته قرار داده شده است. مکتب معارف خراسان همان چیزی است که در افواه عمومی به آن مکتب تفکیک گفته می‌شود؛ هرچند خودشان خیلی از این واژه راضی نیستند. واژه‌ای است که یکی از نسل دوم‌های این مکتب، مرحوم محمدرضا حکیمی، بر اندیشه‌های مرحوم میرزا مهدی اصفهانی و مرحوم زرآبادی و مرحوم شیخ مجتبی قزوینی خراسانی و دیگران اسم گذاشت. این افراد کسانی بودند که با فلسفه و عرفان به‌طور کلی اختلافاتی داشتند. به این خاطر گفته شد به‌صورت کلی که باید در جزئیاتش وارد شد و پرسید که آیا به کل، فلسفه و عرفان را نفی می‌کردند یا می‌گفتند این‌ها اسلامی نیست. بحث بر سر این موضوع زیاد بوده است.

منظور از معرفت اسلامی نظام‌نایافته چیست؟ یعنی اگر کسی می‌خواهد تربیت دینی کند یا نظریه‌پردازی در حوزه تربیت دینی کند، مستقیم سراغ آیات و روایات برود؛ یعنی اینکه تربیت دینی انتساب و نسبتش به دین براساس یا در ارتباط با معرفت اسلامی نظام‌یافته‌ای نیست. فرد مستقیماً سراغ آیات و روایات می‌رود و خیلی کار با فقه و سازوکار فقها نخواهد داشت. همین‌طور با فلسفه و عرفان کاری ندارد.

۵. یکی از مهم‌ترین جریان‌ها در زمان حاضر جریانی است که آقای اخوت و مدرسه قرآن و عترت پیش می‌برند. از نظر نگارنده تربیت دینی‌ای که این بزرگواران جلو می‌برند، مبتنی و در چهارچوب فقهی نیست. در مقایسه با دیدگاه کسی مثل آقای اعرافی معلوم می‌شود که رویکردشان فقه‌محور نیست. از این جریان با رویکرد تدبری یاد خواهد شد. رویکردی است که امروزه در بحث‌های تربیتی تبدیل به جریان دارد می‌شود.

۶. در عرض جریان تدبری به‌نظر می‌رسد که باید از رویکرد دیگری بحث شود، آن هم جریان تأسیسی دکتر باقری است. هر دو به نوعی تدبری است.

نکته مهم این است که شش رویکرد گفته‌شده جزو رویکردهایی هستند که قائل به تربیت دینی‌اند؛ یعنی ترکیب علم دینی را بی‌معنا یا ناممکن نمی‌دانند. قائلینی که معتقدند ترکیب علم دینی بی‌معنا نیست و ممکن است و بلکه مطلوب است. اعتقاد دارند که دین به‌معنای فلسفه‌ای اسلامی یا به‌معنای مثلاً فقه یا به‌معنای معرفت اسلامی کاملاً نظام‌نایافته صورت‌بندی می‌شود. نقطه مقابل کسانی هستند که صراحتاً قائل به علم دینی نیستند. مخالفان علم دینی، در رأسشان دکتر سروش بوده، علی پایاست و مصطفی ملکیان و چند نفر دیگر. منتها نکته جالبی که وجود دارد این است که حتی مخالفان علم دینی‌، به یک معنا موافق ضمنی علم دینی محسوب می‌شوند. در ادامه باز می‌شود که عملاً این افراد موافقان ضمنی علم دینی هستند.

۷. دکتر علی پایا که در بحث‌های مربوط به علم دینی بسیار صاحب‌نظر و بسیار اهل بحث است و از منکران علم دینی است. جریانی که آقای پایا در آن صورت‌بندی می‌شود، به عقلانیت نقاد موسوم‌اند. جریانی که منتسب به فیلسوف علم برجسته‌ قرن بیستم، کارل پوپر است. زمانی نماینده‌اش در ایران دکتر سروش محسوب می‌شد؛ اما در حال حاضر نماینده ویژه ایشان در ایران علی پایا است. پوپر و پوپری‌ها، یعنی دیوید میلر و آگاسی و علی پایا، در فلسفه علم و در معرفت‌شناسی از دهه حدوداً ۶۰ و ۷۰ جریانی را راه انداختند و معرفت‌شناسی خاصی را پیش بردند که به عقلانیتِ نقاد[2] موسوم شد. دکتر پایا از کسانی است که به‌شدت با علم دینی مخالف است. منتها در بحث تربیت دینی چرا ایشان قرار گرفتند؟ علی پایا به تأسی از عقلانیت نقاد به تفکیک بسیار مهمی در معرفت‌شناسی قائل‌اند و آن هم تفکیک علم[3] از تکنولوژی است. معتقدند علم عبارت است از برساخته‌های آدمی به هدف وصول به حقیقت و وصول به صدق[4]. نقطه مقابلش تکنولوژی می‌شود. تکنولوژی هم برساخته بشری است منتها نه برای وصول به حقیقت. برای کارهای غیرمعرفتی نیاز نیست به معرفت واصل شد. آن‌وقت طبق این دوگانگی که امثال علی پایا و قائلین ‌عقلانیت نقاد معتقدند، بسیاری از آنچه اسمش را علم می‌گذاریم، درواقع تکنولوژی است. بسیاری از آنچه علم نامیده می‌شود، آن چیز‌هایی که هدفش صدق نیست، هدفش ساختن است. هدفش تولید است. ولو اینکه ممکن است به آن علم کاربردی گفته شود. این‌ها معتقدند با دقت نظر اصلاً علم نیست بلکه تکنولوژی است. دکتر پایا که معتقد است علم دینی نداریم، قائل است تکنولوژی دینی داریم. اگر بتوان نشان داد آنچه علوم تربیتی و تعلیم‌وتربیت[5] نامیده می‌شود، درواقع تکنولوژی است، می‌شود دکتر پایا را در زمره قائلین به تربیت دینی قرار داد. جریانی که معتقد است علم دینی و غیردینی ندارد و نقطه مقابل آقای باقری است، در عین حال قائل به تکنولوژی دینی است و حیطه تکنولوژی هم خیلی وسیع می‌داند و بسیاری از علوم از جمله علوم تربیتی را چه بسا تکنولوژی بداند؛ زیرا هدف در تعلیم‌وتربیت چه بسا صدق نباشد. مثلاً فردی می‌خواهد کودکی یا متربی را تربیت کند. هدف وصول به واقع و وصول به صدق نیست. پس ناروا نیست که پایا را که معمولاً در بحث‌های مربوط به علم دینی در زمره مخالفان علم دینی است، در بحث تربیت دینی در زمره موافقین علم دینی قرار گیرد؛ به‌خاطر اینکه سنخ تربیت تکنولوژیک محسوب می‌شود.

۸. شخصیت دیگری که ایشان دیگر نه از منظر عقلانیت نقاد و پوپری، بلکه از منظر دیگری مخالف علم دینی محسوب می‌شود رویکرد معنوی  مصطفی ملکیان است؛ اما می‌شود ایشان را هم جزء قائلان به تربیت دینی محسوب کرد. ایشان معتقد است تعبیر تربیت دینی مشکل دارد. منتها ایشان معتقد است که دین گوهری دارد که گوهرش معنویت[6] است و تربیت معنوی را روا می‌داند؛ یعنی مصطفی ملکیانی که قائل به تربیت دینی نیست، قائل به علم دینی هم نیست ولی قائل به تربیت معنوی است و معنویت را گوهر دین می‌داند. آن هسته و آن لباب در مقابل حجاب دین گوهری است که معنویت است.

اصلِ دین ای بنده، روزن کردن است[7]

این مصراع مولانا اشاره به این است که دین اصلی دارد و بخش‌های فرعی. به تعبیر دکتر سروش بخش‌هایی عَرَضی دارد. بخشی ذاتی دارد. بخشی ثابت دارد. پس می‌توان ملکیان را قائل به تربیت دینی با این معنای خاص دانست؛ فردی که اشکال می‌گیرد به علم دینی و این ترکیب را ناممکن می‌داند و حتی تربیت دینی را هم مشکل‌دار می‌داند.


[1]. Disciplined

[2]. Critical Rationalism

[3]. science

[4]. truth

[5]. Education

[6]. spirituality

[7]. مثنوی، دفترِ سوم.

نماینده رویکرد فقهی

نماینده رویکرد عرفانی (مکتب نجف)

نماینده رویکرد حکمت متعالیه

نماینده رویکرد تدبری

نماینده رویکرد تأسیسی

نماینده رویکرد عقلانیت نقاد

نماینده رویکرد معنوی

دیدگاهتان را بنویسید